تائیه ابنفارضتائیه ابن فارِض، معروف به نظمالسلوک یا نظمالدُرّ، قصیدهای عرفانی در احوال و مراتب سلوک، سروده ابن فارِض میباشد. فهرست مندرجات۲ - نام دیگر ۳ - وجه تسمیه به نظمالسلوک ۴ - معراجنامه ۵ - مطالب مهم قصیده ۵.۱ - دشواریهای راه وصال ۵.۲ - فنا و اتحاد ۵.۳ - عشق به مظاهر حق ۵.۴ - خوارق عادات ۵.۵ - روح ۵.۶ - علم حقیقی ۵.۷ - وصی پیامبر ۵.۸ - مخالفان و مدافعان ۶ - شرح قصیده تائیه ۶.۱ - نامهای شروح ۷ - تقلید از قصیده تائیه ۸ - منابع ۹ - پانویس ۱۰ - منبع ۱ - تعداد ابیاتتعداد ابیات قصیده را از ۷۵۰ تا ۷۷۹ بیت ذکر کردهاند. [۱]
حنا فاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی، ج۱، ص۵۱۸، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۲]
عمر فرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج۳، ص۵۲۴، ج ۳، بیروت ۱۹۸۹.
[۳]
عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۵۴۱، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
۲ - نام دیگراین قصیده به تائیةالکبری نیز شهرت دارد تا از دیگر قصیده تائیه ابن فارض، موسوم به تائیةالصغری [۴]
حنا فاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی، ج۱، ص۵۱۸، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۲ش.
ممتاز شود.۳ - وجه تسمیه به نظمالسلوکگفتهاند که ابن فارض این قصیده را بر اثر جذبههایی که گاه گاه به او دست میداد، سرود و قصد داشت نام آن را «لَوایحالجَنان و رَوایحالجِنان» بگذارد، اما پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم را در خواب دید و به اشاره آن حضرت، قصیده را «نظمالسلوک» نامید. [۵]
عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۵۴۱، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
۴ - معراجنامهقصیده تائیه در حقیقت معراجنامه یا شرح احوال شاعر است و نمونهای از احوال مشترک سالکان را در مراحل سلوک نشان میدهد. [۶]
محمدمصطفی حلمی، ابن فارض و الحب الالهی، ج۱، ص۱۸۱، قاهره ۱۹۷۱.
۵ - مطالب مهم قصیدهابن فارض در این قصیده مراتب عشق و احوال خود را با یکی از مریدان حقیقی یا خیالی خود در میان میگذارد. برخی مطالب مهم این قصیده عبارت است از: ۵.۱ - دشواریهای راه وصال۱) دشواریهای راه وصال. ابن فارض از بیت اول تا هفتم این قصیده از جلوه حسن یار و نوشیدن شراب عشق سخن میگوید و بیان میکند که غلبه سکر و بسط حاصل از آن، طلب و شوق وصال محبوب را در او پدید آورده است. اما سلوک با محنتها و دشواریهای بسیار همراه است و درد فراق و سوز دل و مصائب سالک در قیاس با مصائب انبیایی چون ابراهیم، یعقوب و ایوب علیهمالسلام شدیدتر است. [۷]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۱۳ـ۱۵، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
۵.۲ - فنا و اتحاد۲) فنا و اتحاد. پس از طی مراتب عشق، وصال محبوب و اتحاد با او فرا میرسد. در این مرتبه سالک که تمام تعلقات نفس را رها کرده درمییابد که محبوب، خود اوست یعنی به مقام جمع و خلافت رسیده است و دیگر میان عاشق و معشوق فرقی باقی نمانده به نحوی که شاعر تعبیر من اویم (اَنَا هِیَ) را به کار میبرد. [۸]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۸۴ ـ ۹۵، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
[۹]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۱۴۹ـ۱۵۰، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
[۱۰]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۲۰۵ـ۲۶۱چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
[۱۱]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۲۰۷، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
[۱۲]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۲۷۵، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
[۱۳]
داود بن محمود قیصری، شرح محمود قیصری بر تائیّه ابن فارض، در ابن فارض.
در چنین حالی نماز و عبادت خود و دیگران جملگی متوجه خود اوست، زیرا وحدت و اتحاد حاصل شده است. [۱۴]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۱۵۰ـ۱۵۳، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
[۱۵]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۲۶۱ـ۲۶۲، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
و از آنجا که سالک در این حال، غیب ذات خود را یافته و فانی در حق و باقی در او شده است، پس از سُکر یعنی در مقام صَحْو بعد از محو و فرق بعد از جمع نیز خود را جز او نمیداند، هرچند برای رفع مطاعن از نو به عبادت عادی محجوبان روی میآورد. [۱۶]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۲۱۱ـ۲۱۲، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
[۱۷]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۲۶۵ـ۲۶۶، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
[۱۸]
داود بن محمود قیصری، شرح محمود قیصری بر تائیّه ابن فارض، در ابن فارض.
[۱۹]
داود بن محمود قیصری، شرح محمود قیصری بر تائیّه ابن فارض، در ابن فارض.
ابن فارض در این قصیده [۲۰]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۲۷۵ـ۲۸۲، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
خود را از رأی حلول مبرا دانسته و از باب مثال داستان دِحیه کلبی را پیش میآورد که جبرئیل علیهالسلام به صورت او بر پیامبراکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم ظاهر میشده نه آنکه در وی حلول کرده باشد. [۲۱]
داود بن محمود قیصری، شرح محمود قیصری بر تائیّه ابن فارض، در ابن فارض.
پیداست که منظور ابن فارض از اتحاد، امتزاج یا حلول یا اتحادی نیست که از لوازم آن حلول است زیرا همه اینها مستلزم دویی و شرک است. [۲۲]
داود بن محمود قیصری، شرح محمود قیصری بر تائیّه ابن فارض، در ابن فارض.
برخی معتقدند که اتحاد نزد ابن فارض، فنای از خویشتن در حال سکر است، و او از این حیث با حلاّ ج که به فنای در حال صحو قایل بوده، اختلاف دارد. [۲۳]
قمر کیلانی، فی التّصوّف الاسلامی: مفهومه و تطوّره و أعلامه، ج۱، ص۱۴۴ـ۱۵۳، بیروت ۱۹۶۲.
[۲۴]
قمر کیلانی، فی التّصوّف الاسلامی: مفهومه و تطوّره و أعلامه، ج۱، ص۱۴۵، بیروت ۱۹۶۲.
ماسینیون معتقد است که ابن فارض در قول به اتحاد، متأثر از حلاّ ج بوده است و ابن فارض در دو جای این قصیده سعی کرده است «أناالحق» حلاّ ج را تفسیر کند. [۲۵]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۲۷۵ـ۲۷۷، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
[۲۶]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۳۲۵، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
به گفته ماسینیون، برخی مفاهیم ابن فارض نظیر «ناسوت» [۲۷]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۴۵۳، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
و «حج روحانی» [۲۸]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۳۵۵ـ۳۵۹، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
از تعابیر خاص حلاّج بوده است.۵.۳ - عشق به مظاهر حق۳) حب مظاهر. در راه عشق چنان معرفتی حاصل میشود که سالک همه اشیا و موجودات را مظهر حق تعالی میبیند. [۲۹]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۲۴۰ـ۲۴۴، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
[۳۰]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، ببیت ۲۴۶ـ۲۴۹، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
ابن فارض عشقهای زمینی، همچون عشق لیلی و مجنون، را نیز ناشی از عشق به حسن و جمال الهی میداند. [۳۱]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۲۴۶، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
[۳۲]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۲۵۶، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
۵.۴ - خوارق عادات۴) خوارق عادات. ابن فارض ضمن آنکه اعجاز همه انبیا و کرامات منسوب به خلفای راشدین و اولیا را به پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم نسبت میدهد، خود را با روح پیامبر یکی میداند. [۳۳]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۵۸۷ـ۶۲۳، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
وی توضیح میدهد که این کرامات و معجزات ناشی از رفع حجابها و قطع تعلقات و رجوع از کثرت به وحدت است. در چنین حالی، در قوا و نیروهای جسمانی و معنوی آثار وحدت ظاهر میشود تا جایی که همه حواس میتوانند وظایف یکدیگر را انجام دهند و هر عمل غیرعادی برای او عادی میگردد. [۳۴]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۵۷۳ ـ۵۸۹، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
۵.۵ - روح۵) روح. ابن فارض پیدایش همه موجودات را از فیض «روح» میداند. [۳۵]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۴۳۴ـ۴۶۵، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
شارحان تائیه، «روح» را با «حقیقت محمدیه» تطبیق دادهاند. [۳۶]
داود بن محمود قیصری، شرح محمود قیصری بر تائیّه ابن فارض، در ابن فارض.
[۳۷]
سعیدالدین بن احمد فرغانی، مشارقالدّراری: شرح تائیّه ابن فارض، ج۱، ص۶۳۸ـ۶۴۲، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۵۷ش.
ابن فارض از تعبیر «حقیقت محمدیه» استفاده نکرده است، اما به نظر میرسد که او نیز به حدیثی منسوب به پیامبر اکرم که در آن روح خود را اولین مخلوق خدا میشمارد نظر داشته است. [۳۸]
داود بن محمود قیصری، شرح محمود قیصری بر تائیّه ابن فارض، در ابن فارض.
وصف ابن فارض از «روح» با عقل اول در نظریه فیض و صدور نوافلاطونیان بیشباهت نیست. ۵.۶ - علم حقیقی۶) علم کشفی. ابن فارض همچون دیگر عرفا علم حقیقی را علمی میداند که پس از برداشتن حجابهای نفس از درون انسان میجوشد [۳۹]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۶۶۶، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
[۴۰]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۶۹۹ـ۷۰۰، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
علمی که اینگونه کشف میشود، ورای عقل و معلومات حصولی است. [۴۱]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۶۷۱، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
۵.۷ - وصی پیامبر۷) وصایت. ابن فارض ضمن تجلیل از مقام خلفای راشدین، حضرت علی علیهالسلام را وصی پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله و سلم و حلاّل مشکلات امت میخواند. [۴۲]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۶۲۳، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
۵.۸ - مخالفان و مدافعانبرخی ابن فارض را، با استناد به مطالب این قصیده، قایل به «اتحاد» و «حلول» دانستهاند و چون وی برای خداوند ضمیر مؤنث به کار برده است، [۴۳]
ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، بیت ۲۷۵، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
او را کافر خواندهاند. از جمله این مخالفان ابن تیمیه (متوفی ۷۲۸)، ابن حجر عسقلانی (متوفی ۸۵۲) و صالح بن مهدی بن علی مَقبَلی (متوفی ۱۱۰۸) است. [۴۴]
محمدمصطفی حلمی، ابن فارض و الحب الالهی، ج۱، ص۱۲۱، قاهره ۱۹۷۱.
[۴۵]
ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۴، ص۳۱۷ـ ۳۱۸، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۱.
قاضی شمسالدین محمد بن احمد بساطی نیز در شرحی که بر تائیه نوشته [۴۶]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج ۱، ستون ۲۶۷.
به کفر ابن فارض تصریح کرده است. همچنین ابراهیم بن عمر بقاعی، مفسر و مورخ و ادیب شافعی قرن نهم، در کتاب تحذیرالعباد ببدعةالاتحاد ضمن رد تائیه آن را با فصوصالحکم ابن عربی مقایسه کرده و هر دو را متضمن قول به وحدت وجود دانسته با این تفاوت که فصوصالحکم منثور است و تائیه منظوم. [۴۷]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج ۱، ستون ۲۶۷.
[۴۸]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج ۱، ستون ۳۵۵.
ذهبی [۴۹]
محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ص ۱۰۹ـ۱۱۰، چاپ عمرعبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۶۳۱ـ۶۴۰ه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
نیز ابن فارض را «شیخ اتحادی» خوانده و تائیه او را به حلوایی تشبیه کرده که روغنش از سمّ افعی است. در مقابل، کسان دیگری چون جلالالدین سیوطی (متوفی ۹۱۱)، ابن حجر هیتمی (متوفی ۹۷۳) و عبدالوهاب شعرانی (متوفی ۹۷۳) به دفاع از او برخاستهاند. [۵۰]
محمدمصطفی حلمی، ابن فارض و الحب الالهی، ج۱، ص۱۳۰ـ۱۳۲، قاهره ۱۹۷۱.
۶ - شرح قصیده تائیهابن فارض در این قصیده، صنایع لفظی و معنوی بسیاری به کار برده و ضمن آنها اشارات متعددی به آیات قرآن، احادیث نبوی، سخنان صحابه، مشایخ صوفیه و اصطلاحات عرفانی کرده است. ازینرو در فهم معانی آن دشواریها و اختلافاتی هست که برخی به همین سبب از شرحکردن آن خودداری کردهاند، از جمله بدرالدین حسن بن محمد بورینی و شیخ عبدالغنی نابلسی (متوفی ۱۱۴۳) که همه دیوان او را، جز تائیه، شرح کردهاند. [۵۱]
عمر فرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج۳، ص۵۲۲، ج ۳، بیروت ۱۹۸۹.
با این حال، کمتر شعر عرفانی است که همچون تائیه ابن فارض شرح شده باشد. بسیاری از عرفا و بخصوص پیروان ابن عربی از این قصیده استقبال کرده و بر آن شروح بسیاری نوشتهاند. تا آنجا که میدانیم صدرالدین قونیوی نخستین عارفی است که به این قصیده توجه کرده و به شرح معانی آن پرداخته است. گفتهاند که ابن عربی خود نیز برای شرح این قصیده از ابن فارض اجازه خواسته ولی ابن فارض پاسخ داده که فتوحات مکیّه ابن عربی شرح تائیه است. [۵۲]
احمد بن محمد مقَّری، نفحالطّیب، ج۲، ص۱۶۶، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸.
این روایت جای تردید دارد، زیرا ملاقات ابن فارض با ابن عربی مستبعد مینماید. [۵۳]
محمدزکی مبارک، التّصوّف الاسلامی فی الادب و الاخلاق، ج۱، ص۸۲، پانویس ۱، مصر ۱۳۵۷/ ۱۹۳۸.
به علاوه، دلیل متقنی برای اینکه ابن عربی آثار ابن فارض را خوانده باشد، وجود ندارد. تائیه غالباً از دیدگاه ابن عربی و بر اساس وحدت وجود شرح شده است، اما همه ابیات قصیده را نمیتوان با اصول و مبانی وحدت وجود منطبق دانست. [۵۴]
قمر کیلانی، فی التّصوّف الاسلامی: مفهومه و تطوّره و أعلامه، ج۱، ص۱۴۴ـ ۱۴۵، بیروت ۱۹۶۲.
۶.۱ - نامهای شروحبرخی از شروح تائیه عبارت است از: ۱) مَشارقُالدَراری الزّهْر فی کشف حقایق نظمالدُرّ، شرحی فارسی از سعیدالدین فرغانی (متوفی ۶۹۹ تا ۷۰۰) که مجموعه تقریرات دروس صدرالدین قونیوی بر این قصیده است. [۵۵]
سعیدالدین بن احمد فرغانی، مشارقالدّراری: شرح تائیّه ابن فارض، ج۱، ص۵، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۵۷ش.
این شرح مقبول صدرالدین واقع شد و مطلبی درباره آن نوشت که فرغانی آن را در مقدمه شرح خود آورده است. فرغانی به تشویق صدرالدین همین شرح را با نام منتهیالمدارک به عربی برگرداند. [۵۶]
کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ج۵، ص۷۱، ج ۵، نقله الی العربیة رمضان عبدالتواب، قاهره ۱۹۷۵.
[۵۷]
سعیدالدین بن احمد فرغانی، مشارقالدّراری: شرح تائیّه ابن فارض، ج۱، ص۶، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۵۷ش.
[۵۸]
عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۵۵۸، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
این دو شرح جنبه ادبی و عرفانی دارد و بارها به چاپ رسیده است. [۵۹]
کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ج۵، ص۷۱، ج ۵، نقله الی العربیة رمضان عبدالتواب، قاهره ۱۹۷۵.
فرغانی در شرح خود [۶۰]
سعیدالدین بن احمد فرغانی، مشارقالدّراری: شرح تائیّه ابن فارض، ج۱، ص۱۰۹، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۵۷ش.
این قصیده را در بیان منازل عشق، محبت، مقامات توحید و معرفت میشمرد و میگوید که چون واضع میزان همه مراتب مَلَکی و انسانی حقیقت محمدیه است، قصیده تائیه شرح سیر و سلوک تا رسیدن به حقیقت محمدیه است. وی فهم قصیده را منوط بر چهار اصل کرده است: ذکر صفات الهی و اعتبار علم، شهود، نور، وجود و مبدئیّت و اوَّلیّت؛ صدور و تعیّن عالم ارواح و ظهور و تحقق عالم مثال؛ دانستن ترتیب عالم اجسام و مراتب آن و چگونگی آفرینش آدم؛ شرح نشآت انسان، اطوار و احوال او از ابتدا تا رسیدن به نهایت کمال ممکن. [۶۱]
سعیدالدین بن احمد فرغانی، مشارق الدّراری: شرح تائیّه ا بن فارض، ج۱، ص۱۳، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۵۷ش.
۲) کشفالوجوه الغُرّ لمعانی نظمالدرّ، به عربی منسوب به کمالالدین ملا عبدالرزاق کاشانی (متوفی ۷۳۰). همائی [۶۲]
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، ج۱، ص۱۷، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۷ش.
احتمال داده است که این شرح از عزالدین محمود کاشانی (متوفی ۷۳۵) باشد، زیرا آنچه جامی [۶۳]
عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۴۸۲، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
درباره شرح عزالدین کاشانی بر تائیه نوشته با کشفالوجوه تطبیق میکند. این شرح شامل مقدمهای است که در آن بسیاری از اصطلاحات صوفیه توضیح داده شده است. این اثر به نام عبدالرزاق کاشانی در ۱۳۱۹ در تهران به چاپ رسیده است. [۶۴]
خانبابا مشار، مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی، ج ۳، ستون ۸۴۰، تهران ۱۳۴۰ـ ۱۳۴۴ش.
۳) شرح عفیفالدین سلیمان بن علی تلمسانی. [۶۵]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج ۱، ستون ۲۶۶.
۴) شرح شرفالدین داوود قیصری (متوفی ۷۵۱) به عربی. این شرح همراه با شرح جامی بر تائیه در ۱۳۷۶ش در تهران چاپ شده است. ۵ و ۶) دو شرح از صائنالدین علی ترکه اصفهانی یکی به فارسی و دیگری به عربی. [۶۶]
علی بن محمد ترکه اصفهانی، کتاب المناهج فی المنطق، ج۱، صپنجاه وپنج ـ پنجاه وشش، چاپ ابراهیم دیباجی، تهران ۱۳۷۶ش.
۷) کشفالضُرّ فی نظمالدرّ، تألیف بابا رکنالدین شیرازی. [۶۷]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج ۱، ستون ۲۶۶.
[۶۸]
اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون،ج ۲، ستون ۳۶۱، در حاجی خلیفه، ج ۴.
۸) ترجمه منظوم عبدالرحمان جامی. این ترجمه را صادق خورشا در ۱۳۷۶ ش تصحیح و چاپ کرده است. در آن از دو شرح فارسی و عربی سعیدالدین فرغانی استفاده شده است. ۹) مددالفائض و کشفالعارض از علی بن عطیه حموی معروف به عُلوان (متوفی ۹۳۶). [۶۹]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج ۱، ستون ۲۶۶.
[۷۰]
کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ج۵، ص۷۲، ج ۵، نقله الی العربیة رمضان عبدالتواب، قاهره ۱۹۷۵.
۱۰) مقاصدالعلیة فی شرح تائیةالفارضیة از اسماعیل اَنْقَروی (متوفی ۱۰۴۲) به ترکی که در ۱۰۲۵ نوشته است. [۷۱]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج ۱، ستون ۲۶۶.
[۷۲]
اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج ۲، ستون ۵۳۲، در حاجی خلیفه، ج ۴.
۱۱) شرح محمدامین بن محمود بخاری مشهور به امیر پادشاه (متوفی ح۹۷۲) همراه با معانی الفاظ لغوی و اصطلاحات صوفیه. [۷۳]
محمدمصطفی حلمی، ابن فارض و الحب الالهی، ج۱، ص۹۶، قاهره ۱۹۷۱.
۱۲) شرح محمد بن عبدالرئوف مناوی (متوفی ۱۰۳۱). [۷۴]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج ۱، ستون ۲۶۲.
علاوه بر این شروح، بروکلمان [۷۵]
کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ج۵، ص۷۱، ج ۵، نقله الی العربیة رمضان عبدالتواب، قاهره ۱۹۷۵.
شرحی منسوب به ابن عربی را معرفی کرده است. همچنین شرحی به میر سیدعلی همدانی نسبت داده شده است. [۷۶]
آقابزرگ طهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱۴، ص۳.
میرسید علی همدانی شرحی بر خمریه میمیه ابن فارض دارد، اما در آثار او ذکری از شرح تائیه نیامده است. [۷۷]
محمد ریاض، احوال و آثار و اشعار میرسیّدعلی همدانی، ج۱، ص۹۱ـ۲۱۵، با شش رساله از وی، اسلام آباد ۱۳۷۰ش.
شروح دیگری نیز بر تائیه نوشته شده که مؤلفان آنها ناشناختهاند. [۷۸]
محمدریاض مالح، فهرس مخطوطات دارالکتب الظاهریة التصوّف، ج۲، ص۱۱۳ـ۱۱۴، ج ۲، دمشق ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
۷ - تقلید از قصیده تائیهبرخی نیز قصایدی به تقلید از تائیه سرودهاند، از جمله مؤیدالدین جُندی (متوفی ۶۵۰) و ابراهیم بَرْدعی تبریزی (متوفی ۹۴۰) [۷۹]
عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۵۵۷، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
ابن یوسف شیرازی، و ابن عامر بصری، صوفی قرن هشتم که کتاب ذاتالانوار خود را بر وزن تائیه و با همان قافیه سروده است (تائیه ابن عامر). قصیده تائیه تاکنون به چند زبان ترجمه شده است، از جمله ترجمه هامر ـ پورگشتال به آلمانی (وین ۱۸۵۴)، ترجمه اینیاتسیو دی ماتئو به ایتالیایی (رم ۱۹۱۷)، [۸۰]
جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، ج۲، جزء۳، ص۱۷، بیروت ۱۹۸۳.
و رینولد نیکلسون به انگلیسی (۱۹۲۱).۸ - منابع(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة. (۲) ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۱. (۳) ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش. (۴) کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ج ۵، نقله الی العربیة رمضان عبدالتواب، قاهره ۱۹۷۵. (۵) اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج ۲، در حاجی خلیفه، ج ۴. (۶) علی بن محمد ترکه اصفهانی، کتاب المناهج فی المنطق، چاپ ابراهیم دیباجی، تهران ۱۳۷۶ش. (۷) عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش. (۸) حاجی خلیفه، کشف الظنون. (۹) محمدمصطفی حلمی، ابن فارض و الحب الالهی، قاهره ۱۹۷۱. (۱۰) محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمرعبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۶۳۱ـ۶۴۰ه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸. (۱۱) محمد ریاض، احوال و آثار و اشعار میرسیّدعلی همدانی، با شش رساله از وی، اسلام آباد ۱۳۷۰ش. (۱۲) محمدزکی مبارک، التّصوّف الاسلامی فی الادب و الاخلاق، مصر ۱۳۵۷/ ۱۹۳۸. (۱۳) جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، بیروت ۱۹۸۳. (۱۴) محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۷ش. (۱۵) حنا فاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۲ش. (۱۶) سعیدالدین بن احمد فرغانی، مشارقالدّراری: شرح تائیّه ابن فارض، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۵۷ش. (۱۷) عمر فرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج ۳، بیروت ۱۹۸۹. (۱۸) داود بن محمود قیصری، شرح محمود قیصری بر تائیّه ابن فارض، در ابن فارض. (۱۹) قمر کیلانی، فی التّصوّف الاسلامی: مفهومه و تطوّره و أعلامه، بیروت ۱۹۶۲. (۲۰) محمدریاض مالح، فهرس مخطوطات دارالکتب الظاهریة التصوّف، ج ۲، دمشق ۱۳۹۸/۱۹۷۸. (۲۱) خانبابا مشار، مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران ۱۳۴۰ـ ۱۳۴۴ش. (۲۲) احمد بن محمد مقَّری، نفحالطّیب، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸. (۲۳) رینولد الین نیکلسون، تصوّف اسلامی و رابطه انسان و خدا، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۷۴ش. ۹ - پانویس
۱۰ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تائیه ابنفارض»، شماره۳۱۹۷. |